نعرههای رسوای «آی دزد!» در پسکوچههای ولایت
بیمقدمه سؤال این است؟ چه رازهای سربهمهری در دفترچه سبز اسدی وجود داشت و دارد که پاسداران رنگارنگ سیاسی را اینچنین به آی دزد! آی دزد! گویی، هرزهدرایی، پشتهماندازی و در یککلام، تلواسه و اضطراب چشمگیر انداخته است؟
اجازه دهید این سؤال را با طرح سؤالی دیگر به عمق ببریم. مگر در اطلاعیه کمیسیون امنیت و تروریسم شورای ملی مقاومت به تاریخ ۲۲ بهمن ۹۹ چه مطلبی درج شده بود که با رسانهای کردن آن، ناگهان شاهد عر و تیزها و واکنشهای هیستریک از سوی این جماعت پاچهورمالیده بودیم؟
آتش شناسایی
در تاکتیکهای پایه نظامی، اصطلاحی وجود دارد به نام «آتش شناسایی» یا «شناسایی با آتش». وقتی یکه جلودار در مأموریت پیشروی در منطقه دشمن به عارضه یا پوششی مشکوک میشود و برآورد اطلاعاتی او این است که دشمن در پشت آن سنگرگرفته، برای تعیین تکلیف آن، اقدام به شلیک شناسایی به سمت سوژه مربوطه میکند. وقتی سوژه با شلیک متقابل پاسخ دهد، لو میرود و معلوم میشود دشمن در پشت آن عارضه خود را استتار کرده است.
در فرهنگ فولکلور نیز یک ضربالمثل داریم که میگوید: «تو حرف را به زمین بینداز! صاحبش برمیدارد»
به دنبال انتشار اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت، بسیاری از پاسداران سیاسی خود را لو دادند. درواقع این اطلاعیه مانند آتش شناسایی در کشف استتارشدههای دشمن در پوششهای فریبنده عمل کرد.
از ویژگیهای آتش شناسایی آن است که دشمن استتار کرده نمیتواند در برابر آن واکنش نشان ندهد؛ اما این واکنش باعث سوختن او خواهد شد. حکم تاریخی دادگاه اسدی، کر همخوان وزارت اطلاعات در خارج کشور را به تلاطم انداخته است. هرکدام در معرض این گمانه هستند که نکند اسم بعدی لو رفته از طریق دفترچه سبز، نام خود آنان باشد. بهیقین این چشمبهدر دوختگی و اضطراب پیوسته با آنان خواهد بود.
«خودشان، خودشان را…»!
وقتی برخی از واکنشهای هیستریک کُرِ همخوان پاسداران سیاسی را بررسی میکنیم، به یک خط دیکتهشده در همه آنها برمیخوریم؛ خطی که میگوید «مجاهدین خودشان در خودشان نفوذ کردهاند! اصلاً بمبگذاری در ویلپنت کار خودشان است»!
پادوی پاردمساییده و خطپیشبر این خط جدید، مزدور نفوذی، ایرج مصداقی است. باقی نقنقوها، و قارقارکها، سایهها و اشباح لرزانی از این قارقارکن اصلی هستند.
«اینها [سعدونی، نعامی و عارفانی] در حدود یازده سال با رژیم ارتباط داشتند تقریباً و در مناسبات این (مجاهدین) بودند و عناصر بسیار قابلاعتمادشان بودند روابط نزدیکی داشتند.» (مصداقی ۸ بهمن ۹۹)
ـ «اینها روابط نزدیکی داشتند»! که چه؟
ـ تا این خط القا شود که مجاهدین با نفوذیها یکی هستند.
ـ با چه استدلالی؟
ـ بهخاطر اینکه در صف جلوی تظاهرات بودهاند! عکس رهبران مجاهدین را روی سینه نصب کرده و با یکی از مسئولان مجاهدین هم عکس گرفتهاند! از همه بدتر، لابد با آنها بستنی هم خوردهاند!!!
«سه نفری که اینجا دستگیرشدهاند مورد اعتمادترین افراد (مجاهدین) بودهاند… آقای امیر سعدونی همهجا هست با عکس مسعود رجوی روی سینهاش. بغلدست مهدی ابریشمچی تو بالاترین سطح. یعنی اینقدر به اینها اعتماد بوده. همسرش تو تظاهراتها اون جلو هست. خودشون تو مراسم مجاهدین اون جلو هستند.» (مصداقی. میهنتی.وی.۲۲ بهمن ۹۹)
با این استدلال نمکشیده، باید هرکسی را که در تظاهرات مجاهدین شرکت کرد و با برادر مجاهد مهدی ابریشمچی در یک شات دیده شد، از رهبران مجاهدین نامید! و یقه مجاهدین را گرفت که چرا از همان اول در مناسبات خود با هواداران و اشرفنشانان، مثل وزارت اطلاعات، ملت را سینجیم نکردهاید؟! چرا در مناسبات شما حتی با دورترین هواداران اعتماد برادرانه و خواهرانه برقرار است؟!
دایه دلسوزتر از مادر!
برخی از این قارقارکهای کوک شده با دست وزارت، برای مجاهدین و هوادارانشان دایه دلسوزتر از مادر هم شدهاند!
«سازمان مجاهدین تاکنون در مورد امیر سعدونی، نسیمه نعامی و مهرداد عارفانی و ارتباط این افراد با این سازمان و مسئولیتهای احتمالی آنها در این تشکیلات و اینکه این افراد با نام این سازمان تاکنون با چه تعداد از ایرانیان ارتباط برقرار کرده و اطلاعات آنها را جمعآوری و به نهادهای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم ایران تحویل دادهاند، سکوت کرده است. چنین سکوتی یک بیمسئولیتی کامل در قبال جان و امنیت بسیاری از ایرانیان مخالف حکومت ایران است که به دلیل اعتماد به این سازمان، در طول سالها، با افراد دستگیرشده ارتباط داشته و از این طریق بیآنکه بدانند، اطلاعات آنها به نهادهای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم منتقل شده است.» (کیهان لندن. حنیف حیدرنژاد. ۱۷ بهمن ۹۹)
نمیگوید نگران لورفتن اسم خودم هستم، میگوید نگرانی او از بابت جان و امنیت ایرانیان مخالف حکومت است!
خطی که مصداقی پیش میبرد
تا همینجا فهمیدیم که فاشیسم دینی برای جبران ضربه مهلک حکم دادگاه اسدی از طریق مزدور پاردمساییده این خط را دنبال میکند:
۱ ـ باز نشخوار خط «خودشان خودشان…»! که سابقهای به قدمت عمر این رژیم دارد و مبدع آن امام دجالان، خمینی است.
«نفوذ در مجاهدین کار خودشان است. بمبگذاری هم کار خودشان است. بمب میگذارند تا نظام را بدنام کنند»!
هدف از این خط برگرداندن تبعات نفوذ و مزدور پروری به سمت خود مجاهدین است.
پاسداران سیاسی، خرمردرندانه مینویسند چرا هرکس منتقد مجاهدین میشود، از سوی آنان به لقب «مزدور وزارت اطلاعات» مفتخر میشود. این لیچاربافی، بخشی از تاکتیک آی دزد! آی دزد! گفتن این نفوذی است؛ زیرا بسیاری از هموطنان ایرانی ویا خارجیها هستند که انتقادهایی به مجاهدین داشته ودارند. مجاهدین بارها اعلام کردهاند که از انتقاد استقبال میکنند؛ ولی اینیکی دیگر اشکال مجاهدین نیست وقتی کسی به مقاومت مردم ایران خیانت میکند، ازآنجا که به آرمان آزادی خیانت کرده، در یک روند قانونمند به خودفروشی سیاسی روی میآورد و در هضم رابع آخوندها به تحلیل میرود.
۲-مشغول کردن مقاومت و هوادارانش به خودشان با ایجاد روحیه شک و بدگمانی که البته کارکردی ندارد و مقاومت ایران بسیار هوشیارتر از پادوهای پاردم ساییده وزارت بدنام و اربابان آنهاست.
۳ ـ ایز گم کردن و به در بردن بازوهای مواجببگیر وزارت اطلاعات که به نام «منتقد مجاهدین»! و «فعال سیاسی»! خط القاشده را پیش میبرند.
۴ ـ تلاش برای دستیابی به اطلاعات بیشتر در مورد اسامی درجشده در دفترچه سبز اسدی با تاکتیکهای سوخته و نخنما.
«من همانطور که در همان ابتدا نوشته بودم، خواهان افشا شدن بدون قید و شرط اسامی این دفترچه هستم. این دفترچه بهاحتمالزیاد در دسترس مجاهدین و وکلایشان نیز قرارگرفته است. انتشار این اسامی به پاکسازی فضای خارج کشور کمک شایانی خواهد کرد! ما حق داریم کسانی که در میان ما توسط رژیم قاتلان جاسازی شدهاند را بشناسیم…»! (عاطفه اقبال)
پیشبرندگان این خط، گمان میکنند میتوانند با هوچیگری و شانتاژ، خود را از چرخه افشاشدگی و لو رفتن مصون نگهدارند.
بجنگید تا بجنگیم
خوشرقصی با ساز وزارت بدنام و متهم کردن مقاومت پاکباز ایران به ترور مخالفان، نمیتواند این مقاومت را از افشا و طرد پارازیتهای اطلاعاتی و بلندگوهای فاشیسم دینی بازدارد. سنگاندازی در مسیر آزادی مردم ایران و خدمت به تداوم عمر استبداد دینی با تاکتیک تخطئه سازمان پیشتاز رزم و رهبری آن دیگر کسی را نمیفریبد. پالایش صفوف مبارزه از اپورتونیسم، تسلیمطلبی و خیانت، بخشی از مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران است.
خیال پاسداران سیاسی را یکبار برای همیشه راحت کنیم:
نعرههای رسوای آی دزد شما در پسکوچههای ولایت، جز خودتان را آدرس نمیدهد.
بجنگید تا بجنگیم، این گوی و این میدان
از صاحب این قلم بخوانید:
ترکمانا نعل را وارونه زن! – علیرضا خالوکاکایی
دفترچه سبز اسدی و فرار به جلو قابل فهم مواجب بگیران
کمیت لنگ وزارت در جدال با محبوبیت سرهنگ معزی
رقص با یرلیغ وزارت، بر آستان «امامشاه»! – علیرضا خالوکاکایی
علیرضا خالوکاکایی- تابلویی تمام قد از شکوه بی یک خش
بیژن! ببین! لاله ها هنوز ایستاده اند -علیرضا خالوکاکایی
خیزش جوانان، کابوس یک خلافت پیشاعصر ماموت! – علیرضا خالوکاکایی