چندهفتهای نیست که از پرکشیدن عادل قهرمان میگذرد ولی نمیدانم این قهرمان با ما همرزمانش چیکار کرده که هرروز و هرلحظه هرکاری که میکنیم او را همهجا حاضر و ناظر میبینیم انگار که همیشه زنده هست و درهمة تصمیمگیریها درهمة خندهها و شوخیها و سختیها با ما هست. هرجا بامشکلی مواجه میشوم چهرة نازنین عادل قهرمان جلوی چشمانم ظاهر میشه، که اگر اوبود، چیکار میکرد؟
که جوابش این بود: او اول میخندید به این تضاد و بعد جمعمون میکرد و شروع به فکرکردن و کارجمعی میکرد و همیشه بهترین خلاقیتها را درحصاراشرف و حصارلیبرتی با بیامکاناتی داشت.
نمیدانم چرا هر وقت که با او بودم یا نبودم احساس میکردم هیچ کمبودی ندارم همة قوتها و مثبتها و ارزشها و تواناییهای او را مال خودم میدانستم نه اینکه من بخواهم او خودش رو جزئی از پیکرهٔ همرزمانش میدید دردهای ما مال او بود مشکلات ما مال او بود و راهحلها و کمکها هم باز مال او بود.
آخه من مثل او باهوش نبودم! ولی همیشه فکر میکردم که هوش او مال من هم هست و خلاقیتهای او مال من هم هست و تواناییهای خارقالعاده او مال من هم هست آخه او در اوج کمال انسانی و تنظیمات انسانی بزرگوارانه خیلیخیلی متواضع و افتاده و دلسوز بود ازنظر من او به هیچکس نیاز نداشت چون خیلی مجاهد پر از ارزشهای والا و باوقار و جاافتاده بود ولی همیشه طوری تنظیم میکرد انگار که نیاز داشت خاکپای همه باشد و برای هر کس یک کاری بکنه.
گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است می چیند آن گلی که به عالم نمونه است
آره دوستان
او همیشه شکافنده کارهای سخت بود هر کاری که نباید و نمیتوان بود را او به باید و میتوان تبدیل میکرد. در اعتصاب غذای ۱۰۸روزة لیبرتی درحالیکه همه جسمش تحلیل رفته بود ولی بهدنبال درست کردن کفش همرزمش بود. چیزی که بیشترازهمه توجه من را جلب میکرد این بود که او علیرغم استعداد بالایش در برنامههای کامپیوتری و حتی بهترین نفر در کلاس دندانپزشکی، خیلی متواضعانه علاقه خاصی به درست کردن کفشهای همرزمانش داشت درحالیکه همه میدانیم درستکردن کفشهای کهنه کار تمیز و موردعلاقه هرکسی نیست مگه اینکه کسی مجبور به اینکار باشه ولی عادل قهرمان با همه تخصصهایش که هیچوقت به روی کسی نمیآورد که از همه بهتر در انجام کارهای تخصصی هست، در اوج تواضع بهدنبال تعمیرات کفش بچهها و تعمیرات ساعت و کارهای دستی و درستکردن میز وصندلی و … هرکس هر کاری که داشت به عادل مراجعه میکرد آخه او به همه با تمام وجودش عشق میورزید و همه را خیلیخیلی دوست میداشت انگار که قدر این همرزمان و کناردستیهایش را خوب میدانست، خوب میفهمید که یک مجاهد چه ارزش وجایگاهی دارد. هیچ وقت به کموکاستیها وضعف همرزمانش نگاه نمیکرد انگار که این اشکالات را اصلا نمیدید درحالیکه خیلی هم غیرتی در حفظ ارزشها و مناسبات پاک مجاهدین بود، باهمه یکسان برخورد میکرد و مشکلات همهرو مشکلات خودش میدونست و بهترینکارها را برای همرزمانش انجام میداد.
ارزش بودنت را همیشه از اندیشة یکلحظه نبودنت میشه فهمید
وجودت را به ماندگارترین ستون خوبیها مینگارم
تا بدانی یادت برایم همیشه عزیزبوده و تاهمیشه عزیز خواهدماند
تازمین در گردش و تاآسمان درچرخش است
یادیاران چون شما، درقلبما آرامش است
همیشه دلش برای آزادی ایران میتپید و دلش همراه بچههایکار و کارتنخوابها بود چون خودش بچه سختیها بود همواره با نگهداشتن عکس کودکانکار روی میز کامپیوترش بهیاد آنها بود.
یک سوال:
یکنفر که با وقف زندگیاش، با همة وجودش و نفساش برای دیگران، به ده ها نفر کمک میکنه، انگیزه میده، ولی وقتیکه پرمیکشه قانونمند باید جایش خالی باشه و کمبودش محسوس باشه، پس چرا عادل قهرمان با پرکشیدنش، خودش را دردیگران تکثیرکرد و حالا در جمعما همه تلاش میکنند که یک عادل باشند؟
از همرزمان عادل قهرمان
سعید عبدی
لینک به «دوست برِ دوسترفت…به یادمجاهدصدیق«آرش پورغلامی»:رحمان ش»
لینک به «درگذشت مجاهد صدیق آرش پور غلامی»
لینک به «مردانگی و عقیده از زبان” مموش” – نویسنده آرش پورغلامی»