حکم دادگاه آنتورپ و فرار به جلو مزدوران رنگارنگ
مولوی در مثنوی، داستانی دارد تحت عنوان «دزد و صاحبخانه»
خلاصه این قصه عبرتانگیز تاریخی را عیناً در زیر میآورم،
“شخصی دزدی در خانه دید، خواست او را بگیرد، دزد گریخت، دو سه میدان به دنبال او دوید و نزدیک بود بگیردَش که دزدی دیگر فریاد برآورد: آی دزد، آی دزد! صاحبخانه از ترس اینکه دزدی دیگر به خانهٔ او آمده و ممکن است به زن و بچهٔ او صدمهای بزند دست از آن دزد برداشت و سراسیمه بهسوی خانه دوید.
صاحبخانه پرسید: دزد کو، دزد کو؟
دزد فریادگر پاسخ داد: بیا رد پای آن دزد را به تو نشان دهم، بیا این ردپا، برو تا به دزد برسی.
صاحبخانه گفت: احمق چه میگویی؟ من خودم دزد را پیدا کرده بودم میخواستم بگیرمش که تو فریاد کردی دزد، من هم او را رها کردم. حالا میگویی این رد پای دزد است.
هرکجا او میرود، این میرود
از طمع همدرد صاحب میشود
کاذبی با صادقی چون شد روان
آن دروغش راستی شد نهان
آن مقلد شد محقق چون بدید
اشتر خود را که آن جا میچرید”
حکم عادلانه مجازات دیپلمات تروریست اسدالله اسدی و مزدوران در رکابش آب در لانه کفتاران سرازیر کرده است. خبرگزاری بسیج دانشجویی سپاه پاسداران مینویسد: «با اینکه به دستور خامنهای بالاترین سطوح نظام برای آزادی اسدی تلاش کردند مجاهدین پروژهٔ نظام برای بازگرداندن اسدی به تهران را خنثیسازی کردند و درنهایت روز ۱۶ بهمن، شد، آنچه نباید میشد!».
بسیج دانشجویی ادامه میدهد، «گزارشهایی هست دربارهٔ اقدامات خطرناک بعدی آنها برای اقدامی مشابه علیه سایر دیپلماتها و مرتبطان نظام که در خارج کشور محسوس و نامحسوس در حال خدمت به نظام هستند.»
اخیراً برخی از این حقوقبگیران خارج کشوری در یک فرار به جلوی مضحک طلبکار مجاهدین و مقاومت ایران شدهاند که چرا اسامی مزدوران پیشانی سیاه سربازان گمنام را علنی و افشا نمیکنند.
یک ضربالمثل ایرانی میگوید: «چوب که برداری گربه دزده حساب کار خودش را میکند». آنها بهوضوح میدانند که پادوهای هراسان گشتاپوی عمامه بهسران در ینگهدنیا چه کسانی هستند. آنها البته بیش و پیش از هرکسی از چندوچون بده و بستانهایشان با اسداللههای محسوس و نامحسوس بهخوبی مطلعاند.
سایت حوزوی مؤسسه رهیافتگان اسلام نبوی در ۹ خرداد ۹۹ نوشت: “اینکه وزیر محترم اطلاعات با کارهای شبانهروزی خود برخی توابین منافقین مانند سلطانی، خدابنده، عزتی، حسینی، یغمایی، کریمدادی، مصداقی، پورحسین را استخدام کرده با انرژیگذاری کلان و البته تأمین مالی توابین را به رویارویی روانی با خود مجاهدین میکشاند بسیار عالیست اما آیا کافیست؟ کافی نیست به همان علت که درنهایت خود مقام معظم رهبری زنگهای خطر اندیشه التقاطی را به صدا درآوردند.»
روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ من و تمامی اعضای خانوادهام – بیش از ۱۰ نفر- ازجمله شرکتکنندگان در کهکشان مجاهدین و مقاومت بودیم. در راه برگشت از این سفر بود که مطلع شدم آخوندهای جنایتکار قصد بمبگذاری و به راه انداختن حمام خون در مراسم را داشتند.
از آن لحظه تابهحال و تا همیشه زندگیام به این حادثه وحشتناک فکر کرده و خواهم کرد. اگر بمب در محل منفجرشده بود چه بر سر فرزندان و نوههایم و ایضاً هزاران هزار دستهگل و نونهالی آمده بود که در یک مراسم مسالمتآمیز شرکت کرده بودند. تصور این جنایت و لحظه انفجار هولناکش هرگز و هرگز از خاطرهها زدوده نخواهد شد.
روزهای بعد فاش شد که همان روز و درست همان لحظاتی که قرار بود بمب عمامه بهسران در سالن صدهزارنفری منفجر شود، مزدوران، ایرج مصداقی و مسعود خدابنده در تلویزیون ایران انترناشیونال حاضر و آماده برای نمایشی تکمیلی بودند. آنها بهفرموده و با سناریو از پیش ساخته شده به قطع و یقین قرار بود بمبگذاری را درگیریهای درونسازمانی قلمداد نمایند. سناریویی که بارها تکرار شده بود. در همه ترورهای منطقهای و بینالمللی علیه مجاهدین و مبارزین همین ترفند را پیش کشیده بودند.

آنها این درس و رسم جنایتکارانه را از امام دجالشان به ارث برده بودند. آنجا که خمینی پس از شکنجه و اعدام مجاهدین در همان اوایل حکومت ننگینش گفت: “مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه میکنند تا بعد بتوانند مظلومنمایی بکنند.” مزدوران پیشانی سیاه ملاها در خارجه، همچون مصداقی و همقطارانش بهجای طلبکاری از مجاهدین و مقاومت بجاست تا دیرنشده اعتراف کنند و بگویند چی و چند و چگونه گرفتند؟! دوران «بزن، بگیر، به قاپ» و مزدوری بیهزینه سپریشده است.
از سرنوشت مهرداد عارفانی و نسیمه نعامی و امیر سعدونی و باطل شدن تابعیت و پاسپورتهای آنها عبرت بگیرند.
عدالت و قانون در انتظارتان است. زمستان سیاه و خفتبار مزدوری در دیار فرنگ به سررسیده است.
بهار شرافت و آزادی مردم ایران در راه است.