بهای مجاهد بودن و مجاهد ماندن
من ایوب آستا عالمی در دوران انقلاب ضد سلطنتی دانشآموز ۱۳ساله بودم که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا و هوادار سازمان مجاهدین شدم. از همان موقع دوران ابتلا و آزمایش من در مقابل رژیم آخوندی شروع شد.
همیشه در محل سکونتم تحتفشار عناصر چماقدار و حزباللهی رژیم بودم. بارها تهدیدم کردند و توسط مزدوران حزباللهی مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. تا سال ۱۳۶۴ به همین شکل ادامه داشت.
در دیماه ۱۳۶۴ از کشور خارج شده و به منطقه مرزی آمدم و در یکانهای رزمی و سپس در ارتش آزادیبخش ملی سازماندهی شدم و تا همین الآن در صفوف مجاهدین به مبارزه با رژیم آخوندهای جنایتکار ادامه میدهم و افتخارم این است که تا زندهام مجاهد میمانم مجاهد میجنگم و مجاهد خلق از این دنیا میروم.
حالا باعث افتخار من است که بهعنوان یک مجاهد خلق در روزگاری که بسیاری از مدعیان بیتفاوت از کنار رنجهای مردم ایران گذشته و میگذرند، من این مسیر باشکوه را انتخاب کردهام و با عشق و ایمانم به رهبری و آرمان والای مجاهدین برای تحقق جامعه بی طبقه توحیدی، طی طریق میکنم. مسیری که هر روزش یک آزمایش همراه با انتخاب آگاهانه بوده و هست و من با شورونشاط و انگیزه بیشتر در تشکیلات مجاهدین، مصممتر از گذشته گام برمیدارم.
بعد از سقوط دولت سابق عراق، یکی از ابزارهای شیطانسازی رژیم پلید آخوندی علیه مجاهدین، فشار روی خانوادههای مجاهدین بود تا با تهدید و تطمیع از طریق مزدوران و انجمن نجاست (اطلاعات آخوندی) آنها را وسیله فشار آوردن به مجاهدین نماید ولی اکثریت خانوادهها هرگز تسلیم این ترفندهای وزارت اطلاعات نشده و دست رد به سینه جلادان و دژخیمان و مأموران انجمن نجات رژیم زدند و قیمت آن را هم دادند.
خانواده من نیز از این تعرض و تهدید مصون نماند. اخیرا هم انجمن نجات رژیم به اسم برادرم کاظم آستا عالمی اراجیف وزارت اطلاعات علیه مجاهدین را در خصوص سلامت من تکرار کرده و با نامهنگاری به ارگانهای بینالمللی چنین وانمود کرده که گویا نگران سلامت و احوال من است!.
جهت اطلاع در سال ۱۳۸۲ برادرم کاظم، توسط مأموران وزارت اطلاعات فریب خورده و با کاروانهای نجاستی به اشرف آمده بود، همان موقع با او اتمامحجت کردم که مستقلاً میتواند به اشرف آمده و مثل بقیه خانوادهها به هر میزان که میخواهد میهمان من باشد، ولی چنانچه به نکبت آخوندی آلوده شده و تحت نظارت مأموران نجاستی به دیدارم بیاید، به دلیل مرزبندی خونینی که ما با رژیم جنایتکار آخوندی داریم، هرگز با او ملاقات نخواهم کرد. او نیز در حالیکه با شرمندگی از اینکه فریب اطلاعات بدنام را خورده و در تمام مدت ملاقات اشک میریخت، پذیرفت و به آن پایبند بود.
ولی رژیم مفلوک آخوندی که با بحران سرنگونی مواجه است و به اعتراف مهرهها و سردمدارانش مجاهدین و مقاومت را عامل اصلی این وضعیت فلاکتبار خودش میداند، ناگزیر باز هم با منطق ضعیفکشی، فشار را روی خانوادههای مجاهدین که در حاکمیت این رژیم قرون وسطایی زندگی میکنند، تخلیه کرده و مذبوحانه تلاش میکند تا آنها را وادار به نامهنگاری کند.
وقتی پرده را از روی همه ادا و اطوار «زندگی» و «عواطف خانوادگی» و «نامهنگاری به ارگانهای بینالمللی» رژیم ضدبشر و عواملش کنار بزنیم. حرف رک و پوستکندهاش این است: دست از مبارزه و مجاهدین بردار و بیا زیر بیرق من و … در مقابل حرف ما هم روشن است: هیهات مناالذله، گورت را گم کن، ما یک وظیفه داریم و آن هم سرنگونی این رژیم ضدبشری است و بیتردید آن را محقق میکنیم.
این را هم برای نگرانی بیشتر آخوندها اضافه کنم یک قلم ۴۰ سال است که در مدرسه و دانشگاه مجاهدین آموزش رزم، فدا، وفای به عهد، پایداری و هر لحظه قیمت دادن برای آن میبینم. اگر این رژیم توان تصورش را دارد و قالب تهی نمیکند ضربدر تعداد همرزمانم، ضربدر سینههای مالامال از عشق اشرف نشانها و مهمتر از همه جانبازی و فداکاری کانونهای شورشی که چشمهای از آن را در گلریزان همیاری دیده است و خلقی که همواره پشتیبان فرزندان مجاهدش بوده و …بنماید و راه طی شده تا امروز مجاهدین را یکبار دیگر مرور کند که چگونه همواره از خاکستر خود برخاستهاند، تا بیشتر و بیشتر از اینکه هست نگران آینده تیرهوتارش باشد.
بله مسیر ما مجاهدین همین است. ما این رسالت را از امام حسین سرور شهیدان به ارث بردهایم، از بنیانگذار کبیرمان محمد حنیف یاد گرفتهایم، تا ۳۰ هزار شهیدان سرخفام و قتلعام سال ۱۳۶۷ تا ۱۲۰ هزار ستارهای که برای آرمان آزادی دست خود ز جان شستند و تا اشرف و موسی و ستارگانی که در اشرف و لیبرتی از خواهر شهیدمان صبا هفتبرادران تا فرمانده والامقام فرمانده کاظم (حسین ابریشمچی) و تا شهیدان قیام آبان ۱۳۹۸ و تا آخرین آنها مصطفی صالحی و شهید قهرمان نوید افکاری که در زمره شهیدان راه آزادی میهن اسیرمان ایران هستند.
هر کس دل در گرو آزادی میهن دارد و در اردوی رژیم ضدبشری آخوندی نیست مرا در عزم کانونهای شورشی خواهد دید، من زندهام تا روزی که حکومت دینفروشان و دجالان تاریخ را به زیر بکشیم. ما به همین دلیل اینجاییم و آخوندها از همین بابت خواب آسوده ندارند و نباید داشته باشند. به همین خاطر است که در هر منبر و محرابی روضه نفاق میخوانند که مجاهدین از روز اول نگذاشتند آب خوش از گلوی ما پایین برود.
و یا اعتراف خمینی دجال که گفت: «من اگر در هزار احتمال، یک احتمال میدادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که میخواهد انجام بدهید حاضر بودم با شما تفاهم کنم…» و این سند افتخار مجاهدین است که هیچ وجه اشتراک و تفاهمی با رژیم پلید آخوندی نداشته و ندارند.
بله دور نیست روزی که ریش و ریشه این حکومت پلید و فاشیسم مذهبی را همراه با قیام ارتش گرسنگان و کانونهای شورشی از بنیاد برکنیم و آزادی و دموکراسی را در ایرانزمین مستقر کنیم.
ایوب آستا عالمی
بهمنماه ۹۹