اشک تمساح برای خانوادههای مجاهدین، اوج افلاس و درماندگی وزارت اطلاعات
ان الحیاه عقیده و جهاد،
این کلام سرور شهیدان امام حسین به همه روشنفکران انقلابی است که گفت: زندگی چیزی جز انتخاب آرمان و جهاد و پیکار بیامان در مسیر تحقق آن نیست.
من از سال ۱۳۶۵ با تأسی به صدها مجاهد خلق مانند مجاهدین شهید عباس رستگار، حیدر الهی، علی باقرزاده، نورعلی الهی، اسماعیل زارعی و افشین قهرمانلو… که با برخی از آنها همکلاسی بودم و آنها را بهترین جوانهای پاک و انقلابی شهرمان قوچان یافته بودم، آرمان سرخفام مجاهدین را انتخاب کردم و در قفای آن، کار و دانشگاه و خانه و خانوادهام را رها کردم، تا در کسوت یک مجاهد خلق برای کندن ریش و ریشه خمینی به ارتش آزادیبخش بپیوندم.
زیرا سکوت در مقابل جنایات رژیم، ازجمله شهادت صدها نفر از دوستان و همشهریانم و هزاران نفر از مردم میهنم را، خیانت به شرافت و انسانیت خودم میدانستم.
نمیتوانستم در مقابل فرستادن صدها هزار کودک به جبهههای جنگ ضد میهنی لباس عافیت به تن کرده و فقط به فکر خودم باشم، نمیتوانستم در مقابل فقر و بدبختی میلیونها خانواده، که نانی برای خوردن نداشتند و به فساد و فحشا و اعتیاد کشیده میشدند، بیتفاوت به زندگی خودم ادامه بدهم.
نمیتوانستم شاهد اعدام و سرکوب هموطنانم در جایجای میهن اسیر باشم و دست روی دست بگذارم و کاری نکنم و…
البته این عشق سوزان به آرمان مجاهدین خلق ایران، پرواضح است که خشم و استیصال مزدوران و جیرهخواران و مواجببگیران رژیم که تن به هر ذلتی میدهند، را برمیانگیزد.
بعداز ۴دهه جنایت اکنون رژیم ضدبشری در روزهای پایانی خود به سر میبرد و به همین دلیل به هر جنایت و توطئهای دست میزند، تا شاید چند صباحی سرنگونی محتومش را به عقب بیندازد و در این راستا از موضع افلاس و درماندگی، دست به حربههای زنگزده، حذف فیزیکی و شیطانسازی علیه مجاهدین میزند.
یکی از ابزارهای شیطانسازی رژیم طی سالهای گذشته، خانوادههای تعداد محدودی از مجاهدین است که با تهدید و تطمیع آنها را به خدمت گرفته است. ولی اکثریت عظیم خانوادهها تسلیم فشارهای وزارت اطلاعات نشده و دست رد به سینه جلادان و دژخیمان زدهاند.
در همین راستا، مطلع شدم، فردی به نام حمید شاعری، در خصوص سلامتی «برادرش احمد شاعری» یعنی من، نامهای به نماینده سازمان جهانی بهداشت! نوشته است و رونوشت آن را، برای نخستوزیر و دفتر کمیسر عالی حقوق بشر آلبانی ارسال کرده است.
او در این نامه سفارشی که منتشر کننده آن هم مزدوران موسوم به نجاست هستند، «نسبت به سلامتی من اظهار نگرانی شدید» کرده، و مدعی شده: «سالهای زیادی است که برادرم را ندیدهام و صدای او را نشنیدهام»، او یعنی من «در اردوگاه بسته و دورافتاده و فاقد ارتباط مجاهدین خلق ایران» بسر میبرد. «ما را خبری بهشدت نگران کرده و آن این است که از طرفی برادرمان احتمالاً به بیماری ناشی از ویروس کووید۱۹ مبتلا شده و در شرایط بسیار حادی بسر میبرد و از طرف دیگر شرایط بهداشتی داخل اردوگاه نیز نامساعد است» و «آلبانی بهعنوان حمایت از مجاهدین خلق به ما ویزا نمیدهد و امکان سفر ما را فراهم نمیکند، سازمان مجاهدین خلق حتی اجازه یک تماس تلفنی هم به اعضای خود نمیدهد».
اینها، همه کدهای شناختهشده وزارت اطلاعات است که در وب سایتهایش به وفور یافت میشود. ماههاست که رژیم آخوندی از تلفات گسترده مجاهدین در اشرف ۳ صحبت میکند.
وزارت اطلاعات، با همین ادعا، در اوایل امسال با ادعای واهی طومار ۸۰۰۰ امضا از خانوادهها در تهران، مدعی شده بود که فرزندان این خانواده ها در دست [مجاهدین] ”اسیر” هستند و نخستوزیر و دولت آلبانی را هم به همدستی با [مجاهدین] متهم کرده بود.
فهم این موضوع زیاد پیچیده نیست که من بهانه هستم و هدف رژیم و اجیرشدگانش، آلبانی و اشرف۳ هست که خامخیالانه حاضرند، بهر قیمتی که شده است از شرش خلاص شوند.
هرچند جایگاه واقعی من، مثل هر مجاهد خلق دیگری اشرف۳ است، اما خانواده من از سال ۱۳۹۲ ازجمله همین نابرادری، اطلاع دارند که من از لیبرتی به آلبانی منتقلشدهام و در این مدت بنا به مسئولیتهایی که داشتم بارها بین آلبانی و دیگر کشورهای اروپایی تردد داشتهام.
مسخرهتر اشک تمساح وزارت اطلاعات از موضع درماندگی، برای سلامتی من هست. مطمئناً این نابرادری و همچنین سایر افراد خانواده، از سلامت من مطلع و مطمئن هستند.
مافیای ترور و جاسوسی اگر راست میگوید نیمی از صدها میلیون دلاری را که هزینه جاسوسی، ترور و شیطانسازی و مزدورسازی و جاسوس پروری علیه مجاهدین میکند را، هزینه مقابله با کرونا و خرید واکسن برای مردمی که در ایران هرروز قربانی کرونا میشوند بکند که شمار قربانیان، از ۲۰۰ هزار نفر بالاتر نرود.
آنهایی که اینقدر برای من دلسوزی میکنند، یادشان رفته است که سال ۱۳۹۷ اسدالله اسدی دیپلمات تروریست رژیم در اروپا به همراه سه تن از مزدوران وزارت اطلاعات به نامهای امیر سعدونی و نسیمه نعامی و مهرداد عارفانی را فرستاده بودند که گردهمایی ویلپنت را منفجر کنند. من و صدها مجاهد خلق دیگر هم از شرکتکنندگان آن مراسم بودیم و باید در آنجا کشته میشدم. ولی خوشبختانه این توطئه کثیف ساعتی قبل از اجرا کشف و خنثی شد و الان هر ۴ تروریست در دادگاه آنتورپ بلژیک محاکمه شده و در انتظار حکم دادگاه هستند.
بگذارید به مافیای شکنجه و اعدام و نفرت، با بلندترین صدا اعلام کنم: آن «اردوگاه بسته و دورافتاده و فاقد ارتباط» کانون عشق و یگانگی و یکرنگی است که دلهای همه مجاهدین و هزاران هزار هوادارشان و انبوه ایرانیان آزاده و شریف برای آن پر میکشد. همان کانونی که آنتیتز رژیم آخوندی را – با همه فساد و تباهی و فحشا و فقر و نکبتش – سمبلیزه میکند و به همین خاطر الهامبخش مردم ایران است. آخوندهای جنایتکار هم به همین خاطر از آن وحشت دارند. باید بیشتر بترسند و به قول قرآن در وحشت و حقد و حسد خود بمیرند.
سخن آخر
من از زمانی که لباس رزم و مجاهدت پوشیدهام، در جنگ بیامان با تمامیت رژیم آخوندی و همه دستهبندیها و باندها و ضدارزشهای آن بوده و هستم و تا روزی که همراه با خلق قهرمان این رژیم را سرنگون نکردهایم و خواهر مریم را به سرزمین شیر و خورشید نرساندهایم، دمی از پای نخواهم نشست، من از این نابرادری و هرکسی که کمترین ارتباط، همسویی و تمایلی به این باند یا آن باند رژیم، چه برسد به وزارت اطلاعات، و مافیای اعدام و شکنجه و ترور و جاسوسی داشته باشد، تبری میجویم و به آنها توصیه میکنم تا دیر نشده است، دست از مزدوری بکشند و در پیشگاه خلق قهرمان عذر تقصیر بخواهند.
من اعلام میکنم خانواده من خواهران و برادران مجاهدم و همه خانوادههای شهدا و زندانیان سیاسی و همه مردم ستمدیده ایران هستند، که این روزها زیر بار گرانی و کرونا در جهنم رژیم آخوندی دستوپا میزنند و هیچ فریادرسی جز مقاومت ایران ندارند.
دور نیست که ریشه این حکومت فاشیستی مذهبی را همراه با کانونهای شورشی و خلق قهرمان از بن برکنیم و مهر تابان آزادی را به ایران بازگردانیم.
مرگ بر خامنهای درود بر رجوی
زندهباد کانونهای شورشی وارتش آزادیبخش ملی ایران
احمد شاعری- دیماه۱۳۹۹