یکشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۰:۰۰
نگاهی گذرا به تاریخ چین در ابتدای قرن بیستم
تاریخ چین مملو از قیامهای بزرگ و کوچک دهقانی است که مجموعاً به چند صد میرسد آنچه در این نوشته میآید مربوط به تاریخ نوین چین و از ابتدای قرن بیستم است.
در اکتبر ۱۹۱۱ سال انقلابی در درّه رود “یانگ تسه“ شروع گردید، قسمتی از ارتش سلطنت سلسله “تسین“ تحتتاثیر سازمانهای انقلابی وقت بورژوازی و خرده بورژوازی قیامی بر پا ساختند که بدنبال آن قسمت عمده ای از مرکز و جنوب چین را فرا گرفت و در روز اول سال ۱۹۱۲ استانهای شورشی حکومت جمهوری را اعلام کردند و شهر نانکینک را پایتخت خود قرار دادند و دکتر“ سون یات سن“ را به ریاست جمهوری برگزیدند.
دکتر “سون یات سن“ از رهبران ملی چین درابتدای قرن بیستم، و اولین رئیس جمهور چین است. او در سال ۱۹۱۱ حزب گومیندان (حزب ملی مردم) را تأسیس کرد در ۱۲ فوریه همان سال ۱۹۱۲ خاندان “منچو“ از سلطنت استعفا داد و سلسله تسین سرنگون شد وبه این ترتیب پس از ۲۰۰۰ سال سیستم سلطنت فئودالی آنان زوال یافت و چین وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد.
این انقلاب از طریق وحدت بورژوازی، دهقانان، کارگران و خرده بورژوازی شهری به موفقیت انجامید، ولی گروه رهبری این انقلاب دارای خصلت سازشکارانه بود و نتوانست منافع واقعی دهقانان را برآورده سازد، در اثر فشار نیروهای فئودال دستگاه دولتی دچار ناکامی گشت. از این زمان تا سال ۱۹۲۸ در چین حکومت قدرتمند مرکزی وجود نداشت و دیکتاتورهای نظامی در مناطق مختلف چین حکومت میکردند.
تأسیس جزب کمونیست چین
در سال ۱۹۲۱ حزب کمونیست چین به وسیله افرادی چون “مائوتسه دون“، “چوئن لای“، “چن دوسیو“، “لی دان جائو“، “لین بوه چیو“ و… تأسیس شد. در سال ۱۹۲۳ دکتر سون یاتسن با کمک حزب کمونیست چین تصمیم گرفت حزب گومیندان را تجدید سازمان دهد، وهمکاری با حزب کمونیست را شروع کرده و کمونیستها را در گومیندان بپذیرد که بعضی از افراد فوق نیز به عضویت کمیته مرکزی حزب گومیندان انتخاب شدند.
حزب کمونیست چین تا سال ۱۹۲۴ فعالیت زیادی نداشت و بطور عمده در درون حزب گومیندان به صورت مستقل به فعالیت خودش ادامه میداد تا در ژانویه سال ۱۹۲۴ اولین کنگره گومیندان در اتحاد با حزب کمونیست برگزار شد و سه اصل اساسی زیرا تصویب کرده به عنوان خط مشی خود و پایه سیاسی همکاری حزب کمونیست چین و حزب گومیندان و تشکیل یک جبهه متحد سیاسی بود:
۱- اتحاد با شوروی
۲- همکاری با حزب کمونیست
۳- پشتیبانی از دهقانان و کارگران
بعد از مرگ رهبر ملی چین “دکترسون یاتسن“ در سال ۱۹۲۵، “چانکایچک“ به رهبری حزب گومیندان رسید. از سال ۱۹۲۸ به بعد قدرت مرکزی توسط چانکایچک قبضه گردید و در سال ۱۹۳۱ وی به ریاست جمهوری دولت انتخاب شد. او جناح راست گومیندان و برخی سیاستمداران دارو دسته دیکتاتورهای نظامی شمال چین را بدور خود جمع کرد و با همکاری آمریکاییها و انگلیسیها علیه اوهان که آن موقع مرکز انقلاب بود، دست به کودتا علیه حزب کمونیست زد و نسبت به پیمان اتحاد با حزب کمونیست خیانت ورزید.
در جریان لشکر کشی پیروزمند به شمال طی زمستان ۱۹۲۶ و بهار ۱۹۲۷ اغلب مناطق حوزه رودخانه یان تسه اشغال گردید و مبارزه خلق برای آزادی به مقیاسی که در تاریخ چین هرگز سابقه نداشت گسترش یافت، لیکن در یک لحظه بحرانی در اواخر بهار سیاست خائنانه و ارتجاعی مقامات گومیندان به رهبری چانکایچک که مظهرآن تصفیه حزب و ترور خونین بود این جبهه متحد ملی و سیاستهای انقلابی آن را بر هم زد و از آن پس متحد دیروز خود (کمونیستها) را به عنوان دشمن خود تلقی کرد. تا این موقع هنوز چهره ضد انقلابی چانکایچک کاملاً افشاء نشده بود و تودهها او را یک انقلابی میشمردند، چانکایچک بمثابه یک ضد انقلابی سیمایش فقط بعد از کودتای ضد انقلابی ۱۲ آوریل ۱۹۲۷ در شانگهای و نقاط دیگر هنگامی که تعقیب حزب کمونیست و تصفیه کمونیستها را از حزب گومیندان آغاز کرد و به کشتار کارگران و سرکوب دهقانان پرداخت کاملاً افشاء گردید
روز ۲۲ آوریل در تاریخ چین به روز خیانت «چیانکایچک» به انقلاب شناخته میشود
در این روز چیانکایچک با نیروی نظامی به شهر شانگهای که قبلاً در دست کارگران از داخل اشغال شده بود وارد گردید. در رأس حزب کمونیست “چن دوسیو“ قرار داشت که در مقابل گومیندان روش تسلیم طلبانه ای در پیش گرفته بود، در آن موقع کارگران مسلح بودند و گارد مسلح خود را داشتند، ولی چین دوسیو از تسلیح کارگران خودداری ورزید، روز ۲۲ آوریل چیانکایچک اتحادیه ای قلابی به راه انداخت و یک برخورد ساختگی میان کارگران براه انداخت و آن را بهانه قتل عام قرار داد. پس از ۱۷ آوریل دو دولت در چین تشکیل شد یک بوسیله چیانکایچک در نانکن و دیگری حکومت انقلابی گومیندان در اوخان بود که با کمونیستها همکاری میکرد، ولی این همکاری طولی نکشید و در ۱۵ ژوئیه آنها نیز به انقلاب خیانت کردند و به طرف چیانکایچک رفتند و شروع به تصفیه حزب کمونیست از گومیندان کردند. از سال ۱۹۲۸ به بعد قدرت مرکزی توسط چانکایچک قبضه گردید و در سال ۱۹۳۱ وی به ریاست جمهوری رسید. پس از این کودتا مالکان ارضی روش خود را تغییر دادند و از او پشتیبانی نمودند. از آنجا که پرولتاریا نتوانست انقلاب ۱۹۲۶-۱۹۲۷ را با قطعیت رهبری کند طبقه کمپرادورها و طبقه مالکان ارضی موفق شدند رهبری انقلاب را غصب کنند و ضد انقلاب را جایگزین نمایند. بدین ترتیب انقلاب بورژوا – دمکراتیک موقتاً دچار شکست شد، این شکست ضربه سنگینی بود که بر پیکر پرولتاریا و دهقانان چین فرود آمد، حزب کمونیست به لحاظ نظامی شکست خورد و این شکست به علت تفوق دشمن و انحرافات حزب به اپورتونیسم راست به رهبری چین دوسیو و تسلیم طلبی او و کسانی که با او بودند صورت گرفت.
چن دوسیو
وی پروفسور دانشگاه پکن بود، مدتی به عنوان سردبیر مجله جوانان نوین ویکی از مؤسسین حزب کمونیست چین بود و مدتی هم به عنوان دبیرکل حزب عمل میکرد، در مرحله انقلاب ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۷ نظریات اپورتونیستی راست که از طرف چن دوسیو نمایندگی میشد به پیدایش خط مشی تسلیم طلبانه منجر گشت، در زمستان ۱۹۲۶ خط مشی اپورتونیستی چن دو سیو بر سیاست حزب مسلط شد. او از یک طرف طرفدار سازش با جناح راست گومیندان و امتیاز دادن به آنها و از طرف دیگر خواستار تضعیف جنبش وسیع کارگران و دهقانان بود، چن دوسیو میگفت که انقلاب ماهیت دمکراتیک دارد و از این جهت باید بوسیله بورژوازی رهبری شود و به همین علت رهبری طبقه کارگر را نفی میکرد، این سیاست باعث جدایی حزب از تودههای کارگر و دهقان شد در آن زمان آنها از رهبری دهقانان و خورده بورژوازی و بورژوازی و همچنین از رهبری نیروهای مسلح دست کشیدند و بدین ترتیب انقلاب شکست خورد. او و همراهانش نسبت به آینده انقلاب دچار بدبینی و یاس شدند و انحلال طلب شدند و با اتخاذ موضع ارتجاعی با تروتسکیست ها به همکاری پرداختند و یک دسته بندی کوچک ضد حزبی تشکیل دادند و در سال ۱۹۲۹ یک گروه ضدانقلابی تشکیل دادند، آنها با این شعار که حزب گومیندان انقلاب بورژوا – دموکراتیک را انجام داده، تبلیغات ضد انقلابی میکردند. در کنگره ششم حزب کمونیست چین در ژوئن سال ۱۹۲۸ تسلیم طلبی راست چین دوسیو را تسویه حساب کرد و در سال ۱۹۲۹ از حزب اخراج شد وی سرانجام درسال ۱۹۴۲ مرد.
مرحله دوم انقلاب چین
بدنبال خیانت چیانکایچک حزب کمونیست چین چند رشته قیام بر علیه نیروهای ارتجاع انجام داد که نهایتاً این قیامها به شکست انجامید و دیگر انقلاب در شهرها سرکوب شد و امکان نجات آن وجود نداشت و انقلاب از شهرها به روستاها انتقال یافت و بدین ترتیب دوره دوم انقلاب چین شروع شد. حزب کمونیست از نو بپا خاست و نبرد را از سر گرفت و نیروهای خود را جمع آوری کرد و ارتش سرخ چین را برای دفاع از انقلاب بوجود آورد، در حقیقت ارتش سرخ چین در یکم اوت ۱۹۲۷ در نتیجه قیام “نان چان“ بوجود آمد که “چوته“ فرماندهی عالی آن را و “مائو“ نماینده حزب در ارتش را به عهده داشتند، ودر دوران جنگ ضد ژاپنی به نام ارتش هشتم و ارتش چهارم تغییر نام داد و نهایتاً ارتش توده ای چین نام گرفت. بعد از کودتا و خیانت چانکایچک، ارتش سرخ دست به رشته قیامهایی برای ایجاد حکومت مستقل در مناطق مختلف مرزی زدند. نیروهای ارتجاع برای سرکوب انقلاب بسیج شدند، نبرد به مدت ۴ ماه در این منطقه ادامه یافت و یک رشته پیروزی نصیب انقلاب شد و در نتیجه منطقه تحت حکومت مستقل روزبروز گسترش یافت، علیرغم نیروی چند برابر دشمن آنها هرگز نتوانستند حتی نیروی انقلاب را از گسترش باز بدارند.
سلطه اپورتونیسم راست بر حزب
در ۲۱ ماه مه ۱۹۲۷ “سیوکه سیان“ در “چان شا“ دست به یک کودتای ضد انقلابی زد و تودههای انقلابی را قتل عام کرد، در ۳۱ ماه مه یعنی ۱۰ روز بعد دستجات مسلح دهقانی به سوی “چان شا“ حرکت کردند تا به ضد انقلاب ضربه متقابل وارد کنند اما “چن دوسیو“ اپورتونیست از پیشرفت آنها جلوگیری کرد، میتوان گفت مقارن حادثه ۲۱ ماه مه سازمانهای حزبی شهرستانهای منطقه مرزی تحت کنترل اپورتونیستها بودند. در اکتبر ۱۹۲۷ موقعی که ارتش سرخ وارد شهرستانهای منطقه مرزی شد فقط عده ای از اعضای حزب باقی مانده بودند که برای فرار از پیگرد مخفی شدند و سازمانهای حزبی کاملاً منهدم و نابود شده بودند، از نوامبر سال ۱۹۲۷ تا آوریل سال ۱۹۲۸ (مدت شش ماه) دوره احیای حزب و از ماه مه دوره گسترش وسیع حزب بود لیکن در عرض یک سال گذشته بروز گرایشات اپورتونیستی در داخل حزب همه جا به چشم میخورد، عده ایای از اعضای حزب که در مبارزه عزم راسخ نداشتند به مجرد اینکه دشمن نزدیک میشد به کوهستانهای دور دست پناه میبردند و این عمل را رفتن به کمینگاه مینامیدند، عده ای دیگر با اینکه فعال بودند کورکورانه قیام میکردند. خلاصه اینکه هنگامی که دشمن نزدیک میشد یا مبارزه تا آخرین نفس پیشنهاد میگردید یا فرار!
در ماه اوت سال ۱۹۲۸ بعضی از افسران و مسئولان ارتش سرخ نتوانستند درک کنند که وضع موجود دوران ثبات موقت هیئت حاکم است و لذا سیاستی اتخاذ کردند که با دوران تفرقه طبقات حاکم مطابقت داشت و قوای انقلاب را برای پیشروی بی ملاحظه بسوی جنوب که نیروهای دشمن و ارتجاع مستقر بود تقسیم کردند و همین باعث شکست انقلاب در منطقه مستقل مرزی شد. “دوسیوجین“ نماینده کمیته و “یانکای مین“ دبیر کمیته ناحیه حزب کمونیست هردو وضع آن زمان را در نظر نگرفتند و با سوء استفاده از غیبت “مائو تسه دون“، و “ سیان“ و دیگر اعضای رهبری که آن موقع در منطقه دیگری اقامت داشتند، به مصوبات جلسه مشترک کمیته ارتش سرخ در آن ناحیه توجه نکردند و دستور کمیته خود را به اجرا گذاشتند و نسبت به آرزوی افراد هنگ ۲۹ ارتش سرخ که میخواستند خود را از مبارزه کنار بکشند و به شهر خود و خانه و زندگی خویش بازگردند روی خوش نشان دادند و بدین ترتیب موجبات شکست انقلاب را در منطقه مستقل مرزی را فراهم آوردند. از آنجا که “دوسیو جین“ هنگ ۲۹ را به پافشاری روی نظرات اشتباه آمیز خود تشویق میکرد و چون کمیته ارتش سرخ هم نتوانست آنها را از مراجعت منصرف کند، قسمت عمده ارتش سرخ در ۱۷ ژوئیه “لین سیان“ را به قصد “چن جو“ ترک نمود. این نیروها در ۲۴ ژوئیه با واحدهایی از دشمن برخورد کردند و در آغاز با موفقیت روبرو بودند اما درنهایت دچار شکست شدند و از میدان جنگ عقب نشینی کردند. هنگام حرکت خودسرانه هنگ ۲۹ به محل زندگی و استقرار خویش قسمتی از آن بوسیله راهزنان حوفون جان در له چان نابود گردید و قسمت دیگر در منطقه چن جوای جان پراکنده گردید و جمع آوری بیشتر از ۱۰۰ نفر از آنان ممکن نگردید.
خیانت فرصتطلبان
در دوره اوج گیری انقلاب و گسترش در دوره دوم انقلاب از ژوئن ۱۹۲۸ به بعد عده زیادی فرصت طلب با سوء استفاده از عضو گیری علنی به داخل حزب رخنه کردند بطوری که تعداد اعضای حزب در منطقه مرزی به سرعت از ۱۰ هزار نفر تجاور کرده بود، مسئولین و کادرهای جدید بخشها و کمیتهها غالباً اعضای جدید بودند و کار آموزشی مؤثر در داخل حزب صورت نمیگرفت، وقتی دشمن به ترور روی آورد عناصر فرصت طلب به حزب خیانت کردند و دشمن را به شکار انقلابیون راهنمایی کردند. بر اثر این خیانت قسمت اعظم سازمانهای حزبی در مناطق سفید متلاشی شد، بعد از ماه سپتامبر حزب دست به یک تصفیه جدی زد.
جان گوه تائو
در سالهای ۱۹۳۵-۱۹۳۶ مجدداً حزب دچار اپورتونیسم راست “جان گوه“ گردید، این جریان انحرافی چنان دامنه یافت که انضباط حزب و ارتش سرخ را مختل ساخت، و موجبات تلفات سنگینی در بخشی از نیروهای عمده ارتش سرخ گردید.
او از فرماندهان ارتش سرخ بود او در جوانی در انقلاب شرکت کرد و سپس به حزب کمونیست چین وارد شد، او در درون حزب مرتکب اشتباهات زیادی شد که منجر به جنایات عظیمی شد بزرگترین اشتباه او این بود که در سال ۱۹۳۵ با راه پیمایی ارتش سرخ به شمال مخالفت کرد و دچار انحلال طلبی شد. طبق نظر او ارتش سرخ میبایستی به نواحی سرحدات استان “سیچوان“ و “سیکان“ عقب نشینی میکرد، از طرف دیگر او آشکارا به فعالیتهای خیانتکارانه ضدحزبی و ضد کمیته مرکزی روی آورد و یک کمیته مرکزی قلابی بوجود آورد، وحدت حزب و ارتش سرخ را به هم زد و به ارتش چهارم سرخ و کادرهایش صدمات سنگینی وارد کرد که نهایتاً در اثر تلاشهای آموزشی و تربیتی شخص مائو توانستند کادرها را به حزب بازگردانند ولی جان گوه تائو در بهار سال ۱۹۳۸ به تنهایی از منطقه مرزی شنسی گریخت و وارد سازمان جاسوسی آنتی بلشویک گومیندان گشت. وی با نقض دستور کمیته مرکزی حزب ستون چپ را خودسرانه به سوی جنوب کشانید و بدین ترتیب موجب تفرق نیروهای ارتش سرخ گردید. “جان گوه“ بعد از خیانت در رابطه با حرکت راهپیمایی گفت ارتش سرخ مرکزی با شکست مواجه شده است، مائو در پاسخ گفت:
مارکسیستها در بررسی مسائل هم جزء را میبینند و هم کل را، یک قورباغه که در ته چاه است میگوید آسمان بزرگتر از دهانه چاه نیست!! اپورتونیسم “جان گوه“ اپورتونیسم راست در جنگ انقلابی بود و ترکیبی از مشی عقب نشینی، روش میلیتاریستی و فعالیتهای ضد حزبی او بود، تنها پس از برطرف کردن این اپورتونیسم بود که تعداد کثیری از کادرها و اعضای حزب در صفوف ارتش جبهه ای چهارم ارتش سرخ مردانی که دارای صفات برجسته و عالی بوده و مبارزه را قهرمانانه و طولانی را پشت سر نهاده بودند توانستند خود را از قید اپورتونیسم رها سازند و به مشی صحیح کمیته مرکزی بازگردند. باید گفت این مشی از تمام موازین حزب عدول کرد، انضباط حزبی را مختل مینمود و فعالیت فراکسیونی را تا سرحد مبارزه علیه حزب، علیه کمیته مرکزی و علیه کمینترن میرساند، حزب همه کوششها را برای تصحیح او بکار برد اما او سرسختانه از تصحیح اشتباهش امتناع میورزید وبه عمل دو رویانه متشبث میشد و حتی خود را به آغوش گومیندان انداخت و حزب مجبور شد او را قاطعانه از صفوف خود تصفیه و اخراج کند کمینترن نیز جان کوه تائو را به مثابه فراری و خائن محکوم ساخت. جلسه دفتر سیاسی در “ین آن“ در منطقه آزداشده“ شنسی“ برگزارشد و خود جان “گوه تائو“ نیز در آن شرکت کرد و در این جلسه اپورتونیسم و شورش او را علیه حزب محکوم ساخت، او ظاهراً به این تصمیم تن داد اما نهایتاً به حزب خیانت کرد و به گومیندان پیوست.
سلطه اپورتونیسم چپ بر حزب
این مشی از ژوئن ۱۹۳۰ به بعد به مدت ۶ ماه بر حزب حاکم بود، در آن زمان لی لی سان رهبر عمده کمیته مرکزی حزب کمونیست چین بود، او و طرفدارنش تئوری مائو را که بر ایجاد پایگاه در روستاها و سپس به محاصره در آوردن شهرها مبتنی بود را اشتباه میدانستند و میخواستند عیناً راه انقلاب اکتبر را بپیمایند و انقلاب را از شهرها شروع کنند.، اول شهرها را بگیرند و بعد به روستاها بروند. در نتیجه اشتباهات “لی لی سان“ به کار حزب در میان دهقانان و به نیروهای مسلح ارتش سرخ چین تلفاتی عظیم وارد آمد. مائو با این مشی مخالف بود و اکثر کادرها را متقاعد کرد که خواستار تصحیح نظراتش شوند، در ششمین دوره کمیته مرکزی حزب در تاریخ سپتامبر ۱۹۳۰ او به اشتباهات خود اقرار کرد و سپس از مقام رهبری کمیته مرکزی حزب کناره گرفت.
یک سال بعد دو نفر دیگر به نام “وان مین“ و “بوه گو“ با انتشار جزوه ایای خاطر نشان کردن که مشی“ لی لی سان“ اپورتونیسم چپ نبود بلکه اپورتونیسم راست بود و خود را رودر روی نظرات مائو قرار دادند، این مشی اپورتونیستی چپ نوین به مدت ۴ سال بر حزب مسلط بود تا در جلسه کمیته مرکزی در سال ۱۹۳۵ به آن پایان بخشید و رهبری جدید به ریاست مائو تشکیل داد، این مشی که مدت نسبتاً طولانی بر حزب تسلط داشت نتایج بسیار بدی برای حزب کمونیست چین در بر داشت و ۹۰ درصد پایگاههای حزب و نیروی ارتش سرخ و پایگاههای آن از دست رفتند و دهها میلیون نفر از اهالی مناطق زیز یوغ ظلم و ستم حزب گومیندان و چانکایچک افتادند و پیروزی انقلاب به تعویق افتاد. بخش اعظم نفراتی که دچار این مشی شده بودند با اشتباهات خود پی بردند و آن را اصلاح کردند.
از سال ۱۹۲۸ تا اکتبر ۱۹۳۴ (آغاز راهپیمایی طولانی) نیروهای “چیانکایچک“ ۵ عملیات بزرگ علیه انقلاب و ارتش سرخ انجام دادند، در آخرین عملیات محاصره و سرکوب، بدلیل مشی اپورتونیستی بر رهبری حزب به قول مائو در همه جا مواضع دفاعی میساختند و به نبردهای تدافعی دست میزدند و جرأت نمیکردند به پشت جبهه دشمن حمله ور شوند، قوای دشمن پایگاههای حزب و ارتش سرخ را در مناطق روستایی یکی پس از دیگری به تصرف خود درآوردن تا جایی که بیش از ۹۰ درصد پایگاهها به تصرف دشمن درآمد در چنین شرایطی حزب کمونیست برای نجات انقلاب و حفظ نیروهای باقیمانده به یک تصمیم تاریخی دست زد و راهپیمایی طولانی از جنوب به شمال را آغاز کرد.