مقدمه
با تمام تلاشهای رژیم برای فیلتر کردن سایتها و شبکههای اجتماعی مختلف مانند فیسبوک و تویتر، امروزه صدها هزار نفر از جوانان ایرانی با ابداع روشهای مختلف و با استفاده از فیلترشکنها از این شبکهها برای ارتباطگیری و خبررسانی استفاده بهینه میکنند.
امری که رژیم ایران و ارگانهای امنیتی آن را واداشته که در کنار انواع و اقسام ترتیبات امنیتی در داخل مثل پایین آوردن سرعت اینترنت، فیلترگذاری بیش از یکمیلیون سایت وبلاگ با ایجاد ارتش سایبری نیروهای خود را به اشکال مختلف ازجمله درپوش افراد عادی و گاهاً مخالف رژیم وارد شبکههای اجتماعی مورداستفاده ایرانیان کند و با ایجاد سایتها و وبلاگها با پروفایلهای جذاب کار جاسوسی و امنیتی خود را در فضای مجازی اینترنت نیز گسترده و بهپیش ببرد. شناساندن چهره مأموران رژیم و جارو کردن آنها از این شبکهها یک امر ضروری است که در خدمت مبارزه مردم ایران برای نیل به آزادی و دمکراسی میباشد. در سلسله نوشتههایی با عنوان «یاران شیطان» سعی خواهیم کرد تا مأموران و خادمان دربار ولایت را که گاها با ماسک مخالف رژیم و با عناوین فریبکارانه به فعالیتهای جاسوسی و پراکندن تخم نفاق و یاس در بین ایرانیان در شبکههای اجتماعی مختلف مشغولاند به کاربران این شبکهها بشناسانیم و ترفندهای بکار گرفتهشده توسط آنان برای نفوذ و یارگیری در بین ایرانیان برای شناسایی مخالفان رژیم را در معرض دید همگان قرار دهیم.
مسعود خدابنده و همسرش آن سینگلتون
یکی از افرادی که قبلاً در ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق ایران» بوده و بعداً از این سازمان کنار کشیده و در همکاری با رژیم ایران خط و سیاست این رژیم را در نابودی مخالفان و بالأخص سازمان مجاهدین را بهطور فعال بهپیش میبرد در انگلستان زندگی میکند. وی که اغلب نیز مورداستفاده بنگاه سخنپراکنی بی. بی. سی که دشمنیاش با مردم و مقاومت ایران از زمان مصدق فقید برای همه ایرانیان آشکارشده است قرار میگیرد فردی است بنام «مسعود خدابنده» ساکن انگلستان که با همسر انگلیسیاش بنام «آن سینگلتون» بهعنوان عناصر فعال از سوی وزارت اطلاعات علیه اپوزیسیون این رژیم مورداستفاده قرار میگیرند.
اما این شخص کیست؟
«کمیته پارلمانی برای ایران آزاد در پارلمان بریتانیا» در طی یک گزارشی اینجا درباره وی چنین مینویسد: «بر اساس اظهارات یک شاهد در دادگاه بریتانیا مسعود خدابنده نماینده وزارت اطلاعات ایران در انگلیس است. او در سال ۱۹۸۱ به انجمن دانشجویان مسلمان انگلیس پیوست که از مجاهدین حمایت میکرد. در سال ۱۹۸۶ به تقاضای خودش به کمپ اشرف در مرز ایران و عراق رفت. در حین جنگ خلیج وی نامهیی به رهبری کمپ نوشت که دارو مصرف میکند و انگیزهاش را برای مبارزه با رژیم ازدستداده است. مسعود خدابنده تا ۱۹۹۶ با مجاهدین بود تا اینکه از آنان جدا شد.
مجاهدین سفر او را به اروپا را تأمین نمودند. در سال ۱۹۹۸ درپوش شرکت در کنفدراسیون کارگری به سنگاپور رفت و نماینده وزیر اطلاعات را ملاقات نمود. این آغاز همکاری وی با آنان بود. کار او عمل کردن بر ضد اپوزیسیون ایران و پناهندگانی بود که در اروپا بودند. وی با «آن سینگلتون» ازدواج نمود. سینگلتون نیز در دهه ۸۰ با انجمنهای حامی مجاهدین همراه بود اما به دلایلی از این انجمنها کنار گذاشته شد و بعد از ازدواج با خدابنده بارها به ایران رفت. وی در یک مورد ماهها در ایران ماند که در طی آن دستوری برای تأسیس سایت «ایران-اینترلینک» دریافت نمود. مسعود خدابنده و همسرش سینگلتون این سایت را در لیدز تأسیس کردند. هردوی آنان از مخالفان قدیمی رژیم بودند؛ اما آن سینگلتون هرگز یک عضو مجاهدین نبوده است. او در دهه ۸۰ از هواداران مجاهدین در لندن بوده و در ابتدای دهه ۹۰ برای دو ماه به عراق رفت. وی کمپ را ترک کرد چون دریافت که به مبارزه اعتقادی ندارد. کار آنها در این وبسایت جذب افراد معدودی در مخالفت هیستریک با مجاهدین است. سپس شنیده شد که وزارت اطلاعات به آنها پیشنهاد غیرقابل ردی داده است و خیلی زود خدابنده به استخدام آنان درآمد. هدف آنان تطمیع اعضای سابق بود که از مبارزه دست کشیده بودند. آنها ابتدا امکان ترور فعالان سیاسی را در خاک اروپا فراهم میکردند و بعد به کمپینهای دروغپراکنی بر ضد مجاهدین روی آوردند. ازآنجاییکه رژیم ایران دیگر هیچگونه اعتباری ندارد ازاینگونه افراد برای پیش بردن فعالیتهایش علیه مخالفانش و پناهندگان بهره میبرد.
وقتی آقای «وین گریفیث» نماینده پارلمان انگلیس در سال ۲۰۰۴ که برای دیدن برادر دیگر مسعود خدابنده به ایران سفرکرده بود، آن سینگلتون را در زندان اوین ملاقات نموده بود بسیار حیرتزده شده بود. ابراهیم خدابنده برادر مسعود خدابنده و یکی دیگر از اعضای شورای ملی مقاومت در سال ۲۰۰۴ در سوریه ربوده شدند. آنها به ایران مسترد میشوند و این امر گویای روابط بین سرویسهای دو کشور میباشد. یک موج انزجار در انگلیس برپا میشود ولی رژیم واکنش نش
ان نمیدهد. یک سال بعد وین گریفیث، نماینده مجلس انگلستان از حزب کارگر، مجاز به بازدید از ابراهیم خدابنده در زندان میشود. این پارلمانتر شخیص در بازگشت خود از ایران حیرت خود را از مشاهده آن سینگلتون، همسر مسعود خدابنده بازگو میکند. او توضیح میدهد که چگونه سینگلتون در زندان واواک به میل خود رفتوآمد میکرده و با مقامات و پرسنل زندان گفتگو مینموده است. این پارلمانتر متوجه میشود که هموطنش برای واواک کار میکند. آقای وین گریفیت میگوید:«بسیار عجیب بود که سینگلتون در زندان فرزند کوچکش را نیز با خود داشت. وی با آزادی به همهجا رفتوآمد میکرد و با مسئولین زندان در ارتباط بود».
ابراهیم خدابنده طی نامهیی قبل از دستگیریاش نوشته بود که وزارت اطلاعات با مادرش درباره استخدام مسعود خدابنده تماس داشته است. در سال ۲۰۰۵ مسعود خدابنده و سینگلتون تلاش نمودند تا یک نشست در پارلمان برای دروغپراکنی علیه مجاهدین بگذارند اما درنهایت به آنها این اجازه داده نشد و به یک هتل رفتند.
یادآوری میشود که در طول چهل سال فعالیت صدها هوادار و اعضای سابق از ردههای داخلی مجاهدین بیرون آمدند، اما اغلب آنان همچنان با شرکت در گردهماییها و کمک مالی از مجاهدین حمایت میکنند. ولی خدابنده تصمیم گرفت که خود را در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهد.
وی یک برنامه فشرده و گران با مسافرت به نقاط مختلف دنیا دارد تا همرزمان قدیمیاش را تروریست و شستشوی مغزی شده و قاتل و شکنجهگر بخواند؛ اما هر گز رژیم و ترورهایش را بهنقد نمیکشد.
همچنین برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به همکاری با مأموران ایرانی در اروپا افشاگری کمیته ایرانیان بریتانیا در نوامبر سال ۲۰۰۸٫
در کتاب «واواک در خدمت آیتاللهها» نوشته رئیس پیشین سازمان ضد جاسوسی فرانسه، استراتژی وزارت اطلاعات برای بهرهبرداری از برچسب تروریستی و شیطان سازی از مجاهدین در آمریکا بررسیشده و ازجمله آمده است:
«واواک برای اثبات استراتژی خودروی دو محور عمل میکند: تلاش برای نفوذ دادن مأموران خود به داخل اپوزیسیون و اولازهمه سازمان مجاهدین و دوم تشکیل انجمنهای مختلف تحت عنوان اپوزیسیون».
آقای ایو بونه با ذکر نمونهیی ازجمله به «سازمان دیدبان حقوق بشر» مستقر در نیویورک که هدفمند و برای پیشبرد سیاست سازش با رژیم ایران گزارش غرضآلودی بر اساس گفتههای تنی چند از مخالفین و بریدگان از مجاهدین ازجمله مسعود خدابنده تهیهکرده بود اشاره میکند:
«یک نمونه از این عملیات نفوذ را میتوان در رابطه با سازمان دیدبان حقوق بشر ذکر نمود که در نیویورک مستقر است و از شهرت بینالمللی برخوردار است. مسئولیت این کار را گریسیک (طرفدار نزدیکی با حکومت مذهبی ایران) رئیس شورای مشورتی سازمان دیدبان حقوق بشر در امور خاورمیانه به عهده میگیرد. او در همان روز یعنی ۱۸ می ۲۰۰۵ دو ایمیل به لیستی از گیرندگان موسوم به گلف ۲۰۰۰ “ Gulf 2000” ارسال میدارد که در آن اشاره به گزارش این سازمان غیردولتی میکند که در همان روز منتشرشده است. در این ایمیل میگوید که سازمان مجاهدین مرتکب شکنجه و حتی زندانی کردن اعضای خود شده است. گزارش ۲۸ صفحهیی مبتنی بر شهادت تلفنی ۱۲ “مخالف” سازمان مجاهدین میباشد که در میان آنها مسعود خدابنده به چشم میخورد که نیازمند بررسی بیشتر است.
وی همراه برادرش ابراهیم در لندن مستقر بود که وارد سازمان مجاهدین شدند. او با یک شهروند انگلیسی، آن سینگلتون ازدواج میکند. او که توسط واواک عضوگیری شد در اواسط ۱۹۹۰ سازمان را ترک میکند و از آن به بعد اقدام به افشاگری علیه روشهای سازمان مجاهدین خلق و ارائه شهادتهای مختلف میکند.
اطلاعات دقیقتر به دست میآید که نشان میدهد مسعود خدابنده با همتاهای خود نظیر حقی در سنگاپور ملاقات میکند و در کوالالامپور با مقامات بالای واواک دیدار دارد. او همچنین یک سایت اینترنتی موسوم به ایران اینترلینک را به درخواست طرف حسابهایش برپا میکند. او گاه به فرانسه نیز میآید جایی که با فردی به نام آلن شوالریاس که بیشتر درباره او صحبت خواهیم کرد، تظاهراتی را در اورسوراوآز در مقابل محل اقامت مریم رجوی برپا میکند. جمعیتِ کمِ تظاهرکنندگان بهراحتی اجازه میدهد که سه نفر اصلی این عمل شناسایی شوند و حتی از آنها عکس گرفته شود».
«واواک در خدمت آیتاللهها» میافزاید: «آنچه برای گری سیک دردسرآفرین است، این است که مسعود خدابنده از ایمیلش برای اشاعه حرفهای بیپایه استفاده کرده و اطلاعات غلط ارائه میدهد که این مشکلآفرین است. نمونه آن به شرح زیر است: “اطلاعات زیادی در دست است که حکایت از این دارد که مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف با بحران شدیدی روبرو بوده و در آستانه فروپاشی میباشند. این اردوگاه صرفاً به خاطر فضای ترس و سرکوبی که رهبران مجاهدین ایجاد کردهاند، برپا مانده است. طبق آخرین اطلاعات دریافتی اگر پرچم صلیب سرخ جایگزین پرچم ارتش آمریکا شود بیش از هشتاد درصد افراد آن را به سمت پایگاه شمالی ترک خواهند کرد”. اما نویسنده [ایو بونه] که در نوامبر ۲۰۰۸ به همراه ژیل پاروئل رئیس سابق کانون وکلا به اشرف سفرکرده است، میتواند تأیید کند که چنین چیزی نبوده است. او همچنین با نمایندگان کمیته بینالمللی صلیب سرخ ملاقات نموده است».
یک شخصیت بیطرف نظیر کلنل دیوید فیلیپس، فرمانده تیپ پلیس نظامی در اشرف در سال ۲۰۰۴ شهادت میدهد که از ژانویه تا دسامبر ۲۰۰۴ «چندین گزارش درباره شکنجه، سلاحهای مخفی و افراد بازداشتشده برخلاف میل خود بهوسیله رهبری مجاهدین خلق را دریافت نمودم. من به واحدهای خود دستور انجام تحقیقاتی درباره این اتهامات صادر کردم. در موارد متعدد نیز خودم شخصاً تیمهای تحقیق را طی بازدیدهای غیرمترقبه در تأسیسات سازمان مجاهدین، جایی که گفته میشد بدرفتاریها رویداده است، هدایت کردم. طی این دوازده ماه بههیچوجه نتوانستیم هیچگونه سند معتبر که بتواند اتهامات اخیر در گزارش دیدبان حقوق بشر را تأیید کند به دست آوریم».
راجع به سیاست زد وبند با رژیم آخوندها علیه مقاومت و عملکرد وزارت اطلاعات در فرانسه، در کتاب «واواک در خدمت آیتاللهها» ازجمله آمده است: شیراک در سال ۲۰۰۳ دستور موج دستگیری بزرگ ۱۷ ژوئن را صادر کرد و د.اس.ت تا آنجا پیش رفت که از سالهای ۲۰۰۰ با واواک رابطه برقرار نمود، امری که در زمان ریاست جمهوری فرانسوا میتران غیرقابلتصور بود…
واواک با موج بهپیش میرود… واواک ابتکارات را برای محکم کردن مواضع رسمی و دسترسی به این هدف نهایی که از دور خارج کردن سازمان مجاهدین است تشدید میکند. به این منظور، دمودستگاه پایهیی خود در سفارت در پاریس را تقویت میکند، ازیکطرف انجمنهای پوششی ایجاد میکند، از طرف دیگر و بالاخره، تظاهرات ضد مجاهدین سازماندهی و ترتیب میدهد…
محمدحسین سبحانی یک مأمور واواک در کادر مأموریتی جدید، در چند تظاهرات در اورسوراواز در حومه پاریس شرکت میکند. سپس آنها علیه اعضای شورای ملی مقاومت ایران که در پی عملیات ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ تحت پیگرد قانونی قرارگرفتهاند، شهادت میدهند…
در تفاوت با اقداماتی که واواک درگذشته انجام میداد و کارهای مأمورانش را از خارج کشور هماهنگ میکرد، وزارت اطلاعات سیستم فرماندهیاش را در داخل ایران متمرکز میکند. افسران و مأموران وزارت اطلاعات که در اروپا مستقر هستند به تهران فراخوانده میشوند و دستورالعملها را مستقیماً در آنجا دریافت میکنند. بهمنظور به راه انداختن مجدد فعالیتهای وزارت اطلاعات، در ژوئن ۲۰۰۸ احسان نراقی از فرانسه، مسعود خدابنده از انگلستان و علی راستگو از آلمان به ایران فراخوانده میشوند…
فرانسه در کانون تارعنکبوتی قرار دارد که مأموران وزارت اطلاعات بهطور خستگیناپذیر دور مقاومت میتنند. رژیم ملاها همه توانمندیهایش برای اقناع و فریبکاری را بکار میگیرد تا اینکه کشور ما نقش این تارعنکبوت را بازی بکند.
آقای حسن داعی نویسنده و محقق مقیم آمریکا نیز که در سالهای اخیر یک کارزار گسترده افشاگرانه حقوقی را در این کشور علیه لابیهای رژیم ایران شروع کرده است، طی یک مطلبی که در سایت «فروم ایرانیان در آمریکا» به رشته تحریر درآورده است با انتشار مدارک مستدلی که در جریان دادگاه علیه «سازمان نایاک» و مسئول آن تریتا پارسی به دست آورده بود به رابطه بین تریتا پارسی و مسعود خدابنده و زن وی «آن سینگلتون» پرداخته و مدارکی دال بر پرداخت پول از سوی تریتا پارسی به آن سینگلتون را منتشر کرده است:
«در یک ایمیل دیگر پارسی طرح خودش برای بستن قرارگاه اشرف و دستگیری رهبران مجاهدین را مطرح میکند. تریتا پارسی کارزار گستردهیی را برای نگهداشتن مجاهدین در لیست تروریستی و بستن کمپ اشرف و دستگیری مجاهدین انجام میداد. وی در این زمینه با مسعود خدابنده و همسرش آن سینگلتون همکاری میکرد. تصویر زیر فتوکپی چک پرداختی پول توسط تریتا پارسی به آن سینگلتون میباشد.
همچنین قرار شده بود که سازمان نایاک برای این دو نفر در کنگره آمریکا جلسه سخنرانی بگذارد که علیه مجاهدین صحبت کنند؛ اما وزارت امنیت آمریکا بنا به گزارشهایی که در مورد رابطه این زن و شوهر با وزارت اطلاعات ایران در دست داشت، از سفر آنها به آمریکا جلوگیری کرد و اجازه ورود به آنها نداد.
تریتا پارسی از کمک و همگامی دائمی بعضی از وابستگان وزارت خارجه آمریکا که به دنبال سازش با رژیم ایران هستند برخوردار میباشد.»
در سالهای اخیر نیز که دولت عراق برای خلاص کردن رژیم ملایان ایران از کابوس اپوزیسیون متشکل و قدرتمند ایرانی مستقر در کمپ اشرف به نیابت از ولایتفقیه در تهران فشار و تجاوزات ضد انسانی خود را علیه ساکنان این کمپ شدت بخشیده است، خدابنده و زنش چندین بار به عراق مسافرت کرده و ضمن شرکت در شوهای ترتیب دادهشده وزارت اطلاعات در مقابل در ورودی کمپ اشرف با شرکت مأموران اعزامی این وزارت تحت عنوان «خانوادههای مجاهدین» به همکاریهای گسترده با مقامات و نیروهای امنیتی عراق وابسته به نخستوزیری عراق ـ که در وابستگی عقیدتی و سیاسیاش به ولایتفقیه ایران جای هیچگونه شک و شبههیی وجود ندارد و خود مقامات آن دولت نیز بهطور علنی در مقابل دوربینهای تلویزیون به آن اعتراف کردهاند ـ با قاتلان همان بهاصطلاح زندانیان کمپ اشرف نشست و بر خاستهای متعددی انجام داده و با بوسیدن دستان خونین آنان همگامی و همراهی خودشان را با رژیم ایران و وزارت اطلاعات و نیروهای مزدور عراقی وابسته به ولایتفقیه در نابودی اپوزیسیون مشروع و پایدار این رژیم نشان دادند. (رجوع شود به وبلاگ شخصی خدابنده)
گستره همکاری و همگامی این فرد و همسرش با ارگانهای مختلف رژیم ایران ازجمله تلویزیون انگلیسی زیان رژیم ایران بنام «پرس. تی. وی» آنقدر گسترده است که نیازی به افشاگری نیست. وی با موضعگیریهای بهاصطلاح دموکراتیک و ضد خشونتطلب خود عملاً دستان
خونین ملایان جنایتکار در ایران میشوید و قربانیان این رژیم را باعثوبانی خشونت بکار گرفتهشده از سوی رژیم معرفی میکند.